loading...
جوک جون
mehdis2 بازدید : 137 جمعه 20 بهمن 1391 نظرات (0)

ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت
یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت
.
ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد
از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد
.
ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی
یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی
.
ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد
مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد
.
ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود
یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود
.
ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد
یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما انجمن جوک جون را فعال کنیم...!؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 182
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 15
  • تعداد اعضا : 10
  • آی پی امروز : 65
  • آی پی دیروز : 42
  • بازدید امروز : 102
  • باردید دیروز : 151
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 535
  • بازدید ماه : 535
  • بازدید سال : 6,475
  • بازدید کلی : 123,577